• وبلاگ : گوشه اي دنج براي من
  • يادداشت : آواره
  • نظرات : 0 خصوصي ، 1 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + شاديه 
    اي واي چقد ناراحت شدم
    مي دونم اينطوري درگير تعميرات و ريخت و پاش خونه و زندگي شدن چقد مزخرفه اما ديگه پيش اومده همه ي توان و انرژيتو جمع کن که زودتر تموم بشه
    رها مي دوني که زندگي پر از چالشه هر روز يه مدل تو خيلي سخت تر از اينا رو گذروندي
    اون صاحبخونه هم از اينکه خودش بايد پرداخت کنه ناراحته و شوکه وگرنه خودش خوب ميدونه آخرم وظيفه ي خودشه نگران نباش
    بعد از اين روزهاي شلوغ که به خير برات تموم شد به جبران اين چند وقت يه روز دخترک ببر بيرون باهم يه وقت اختصاصي داشته باشين باهاش صحبت کن و بهش بگو يه روزايي شايد مثل هميشه نباشي اما بايد بدونه چقد دوستش داري و همه زندگيته بچه ها همه چيز مي فهمن و آگاهن بعدم هر مدلي که مي دوني خوشحال ميشه بهش يه جايزه بده.خودتم سرزنش نکن هه امان باباها گاهي اينطوري ميشن چون هر انساني طبيعتا درگير خيلي مسائل ميشه و اين اجتناب ناپذيره. مهم اينه که به رفتارت آگاهي.
    اميدوارم پست بعدي حالت عالي باشه و همه چي خوب پيش رفته باشه دوست من
    پاسخ

    دوست قديمي خودم ، نميدوني چقدر کامنتت دلمو گرم کرد عزيزم .. هميشه بابت درک و همراهيت ممنونتم مهربون .. آره خداروشکر اين چالش رو تا حدي پشت سر گذاشتم ، باوجوديکه دوستانمون بخاطر مبتلا شدن به آنفولانزا نتونستن بيان و بارم سبکتر شد ولي يک شبش ديگه از خستگي زدم زير گريه .. و اون موقع فقط همينو به خودم ميگفتم که روزاي سختتر ار اين داشت و گذشت .. اما ميدوني چيه ؟ حس ميکنم همون روزا همه انرژي منو گرفت و جايي براي الانم نگذاشته انگار .. که با هر چيزي اينجوري ميپاشم از هم .. نميدونم .. حالا هم مونده قضيه قبض که هنوز ماجرا داره و حل نشده .. دعا کن بدون دعوا و شکايت حل بشه که ديگه رمقي برام نمونده ..در مورد دخترک هم چشم حتما اينکارو ميکنم ، واقعا يه حال خوب بهش بدهکارم .. علاوه بر اين چالشها ، گرفتار آنفولانزا هم شده و حسابي افتاده ..