خواهرم از اول عید درد شدید شکمی داشت که با آزمایش و سونو مشخص شد سنگ صفرا بهم زده ...
و مجبور شدیم صبر کنیم با اولین نوبت بعد از عید ، ینی امروز جراحی بشه ..
الان 5 ساعتی از عملش گذشته و توی بخش رو تخت خوابیده ..
خیلی هم درد داره که سخته واقعا ولی بهرحال طبیعیه ..
منم کنارش نشستم و منتظرم ببینم دکتر چی میگه ..
چون احتمال داره همین عصر مرخص شه و شب نگهش ندارن بخاطر محیط بیمارستان ..
خاله زری هم تا یکساعت پیش کنارمون بود و اگه شب آبجیو نگهش دارن میخواد بیاد پیشش بمونه ..
نمیذاره که خودم باشم میگه از صبح اینجا بودی ..
مامان هم بنده خدا مونده تو خونه مراقب دو تا بچه مخصوصا فسقل آبجی باشه سارا کوچولوی منم که پیششون هست ..
تا ببینیم چی میشه و چی قراره پیش بیاد ...
توکل بخدا ..