سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و گفته‏اند چون از صفّین به کوفه بازگشت به شبامیان گذشت و آواز گریه زنان را بر کشتگان صفین شنود . حرب پسر شرحبیل شبامى که از مهتران مردم خود بود به سوى حضرتش آمد . امام فرمود : ] چنانکه مى‏شنوم زنان شما بر شما دست یافته‏اند چرا آنان را از افغان باز نمى‏دارید ؟ [ حرب پیاده به راه افتاد و امام سواره بود ، او را فرمود : ] بازگرد که پیاده رفتن چون تویى با چون من موجب فریفته شدن والى است و خوارى مؤمن . [نهج البلاغه]

گوشه ای دنج برای من


یکی از تفریحات من اینه که کلیپ گربه ها رو تماشا کنم پوزخند

هربارم که اینستاگرامو باز میکنم با خودم شرط میکنم که در حد ضروری اومدی چک کنی و بعدش باید به کارات برسی ، ولی نمیشه خخ 

 ینی اگه آدم با حوصله ای بودم و وسواس نداشتم ، حتما یه موجود زنده رو میاوردم خونه م بزرگ میکردم . 

ولی چکنم که نمیشه ..

هم حوصله نگه داری ندارم ، هم اینکه از بوی طبیعی حیوانات بدم میاد تهوع‌آور

هرکیم بگه نه اینطور نیست و با نظافت مداوم بو نمیدن ، قبول نمیکنم ، چون همیشه همراهشون هست این بو ،  و به نوعی صاحبانشون عادت کردن . 

همین خاله زری خودم سگ داشت ، بجز یکیش که واقعا خشن بود ، بقیه خیلی مهربون و دوست داشتنی بودن ینی خیلیا .. 

خاله هم آدم وسواسی هست ، درسته که اعتقادی به نجاست سگ نداره ، ولی به لحاظ رعایت نظافت  و بهداشت ، مرتب حمامشون میکرد خودش . بعلاوه واکسن و چکاپ مرتب و این حرفا .. 

ولی خب تو اتاقشون واقعا نمیشد رفت ، ینی من نمی‌تونستم برم ، چون بهرحال بوی خاصی داشتن .. 

یا حتی پرنده ها.. 

ماهی ها رو بهتر میشه نگه داری کرد فقط موقع عوض کردن آب لازمه بو رو تحمل کنی .. 

برادرزاده م هم چند مدت پیش گیر داد که حیوان خونگی میخواد ، داداش اینا هم که اهل نگه داری سگ و گربه و پرنده نیستن ، واسش همستر گرفتن .. قبلش بهش گفتم که مطمئن باش بو میده و تو نمیتونی تحمل کنی . 

همینطورم شد .. ، یکماه نشده برادرزاده م انصراف داد و واگذارش کرد ، چون اونم مثل من حتی بیشتر نسبت به این چیزا حساسه .. 

نمیگم بده ها ... 

میگم من نمیتونم تحمل کنم .. 

حتی ویار دوران بارداریمم روی همه بو ها بود .. 

وای خیلی اذیت میشدم .. خیلی .. 

از همون موقع دیگه از چند رایحه عطر هم دلزده شدم .. یا حتی شامپو .. 

اصلا همسر که با لباس ادکلن زده میومد خونه حالم بد میشد.. بعضی ادکلنهاشو کلا تا آخر بارداری من گذاشته بود پشت در که وقت خارج شدن بزنه فقط .. 

همین الانم نمی‌ذارم جایی که خواب هستم عطر بزنه ، باید اتاقشو عوض کنه .. 

حالا دیگه بوی حیوانات بماند .. 

البته اینم داستان داره و به گذشته م مربوط میشه .. 

وقتی که بچه بودم یه روز که از توی حیاط خواستم وارد هال خونه بشم ، یه گربه با شتاب از توی هال بسمت خروجی میدوید و بهمدیگه برخورد کردیم گریه‌آور

هر دوتامون ترسیده بودیم .. اون چنگ انداخت به من و فرار کرد .. 

بعد من هم ترسیده بودم و هم لباسام و گردن و صورتم که چنگ افتاده بود ، بوی خاصی گرفته بود .. نمی‌دونم چطور بگم دقیقا همینی که از حیوانات استشمام میشه ..  فقط برای من شدیدتر ..‌

هرچی هم اسپری و عطر میزدم برطرف نمیشد ، ینی خودم حس میکردم برطرف نشده ، تا وقتی که حمام رفتم و لباسمو شستم .. 

از اون روز تا همین یکی دو سال پیش من از گربه ها بدم میومد .. میترسیدم .. چندشم میشد .. 

قبول داشتم مخلوق خدا هستن ولی خب میگفتم دور و بر من نپلکن فقط .. کاری هم بهشون نداشتما .. ولی دوستشونم نداشتم .. 

دیگه زمان گذشت و کم کم اون حس منفی ازم دور شد .. 

حالا ولی دیدن کلیپهاشون مخصوصا بچه گربه ها حالمو خوب می‌کنه تبسم

واسه سگ و گربه ها هم غذا میذارم بیرون ولی همچنان معتقدم تو خونه م نباشن .. 

و جدای همه این دلایلی که گفتم ، به اینم اعتقاد دارم که حیوان باید آزاد باشه و ما وظیفه داریم از همون دور حمایتشون کنیم و زندانی نباشن .. 

 



ساره ::: شنبه 101/11/8::: ساعت 3:22 عصر


>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 8
بازدید دیروز: 4
کل بازدید :21402
 
 > >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
ساره
اینجا .. این گوشه .. منم و دلم .. اگه چند ماه از تاریخ آخرین پستم گذشت و بروز نشدم دیگه ، حلالم کنین .
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<