چه روزهای عجیبی !!!
در حالیکه در تب و تاب بیماری عمو بزرگه و حال خیلی بدش هستیم ، یهو عمو وسطی همسر که فقط دو سال از پدرشوهر بزرگتر بود ، سکته میکنه و تمام ..
وای باورم نمیشه .. . حالش خوب بود ...!!!
اونقدر برای برادرش بی تابی کرد که قلبش دوام نیاورد ..
عجیبه خیلی عجیب ..
جوری مرگ بهم نزدیک شده که بعضی وقتا میگم ینی نوبت من کی هست ؟!