سفارش تبلیغ
صبا ویژن
به حقّ برایتان می گویم : حکیم از نادان عبرت می گیرد و نادان از هوای خود . [عیسی علیه السلام]

گوشه ای دنج برای من


از وقتی مستاجر اومده واسه واحد روبروییمون که خالی بود ، فاز این طبقه عوض شده !! 

خانم همسایه کناریش که دوقلو داره و انگار بدش نمیومد یه همزبون پیدا کنه با دخترهاش ، باهاش گرم گرفته و اینجوریه که هرروز علاوه بر سر و صدای بچه هاشون (بقیه بچه های ساختمونو هم جمع کردن دور خودشون ) که توی راهرو میپیچه ، خودشونم از یه ساعتی به بعد میان دم در و گپ و گفتگوشون شروع میشه !! 

واحد بغلی ما هم به جمعشون اضافه شده متاسفانه !! 

اونم درست تو روزایی که من بخاطر دستگاه و کار جدیدم در حال رفت و آمدم !! 

در حالیکه به بهونه کرونا درخواستشونو رد کردم که بهشون ملحق شم ..

کرونا هم نبود اینکارو نمیکردم اصلا .. 

کلا بدم میاد از اینکه بیرون خونه بایستم و حرفای بیهوده بزنم .. 

دخترک رو هم نمیفرستم بیرون .. 

آدمای خوبی هستن ، اما ترجیح میدم کسی کاری به کارمون نداشته باشه .. 

و این شده استرس واسه من که هربار میرم بیرون اینا نباشن !! 

و دقیقا توی این یک هفته که همش بیرون بودم ، دم در بودن !!! 

اونوقت با خودشون میگن این چه طور از کرونا میترسه و با ما قاطی نمیشه ولی هرروز بیرونه ؟! خخ 

از کرونا که واقعا میترسم و حاضر نیستم دوباره گرفتار بشم .. 

اما از جمعهای این چنینی هم فراریم .. 

آدم یاد بچگی و کوچه های قدیمی میفته ! 

انگاری فقط ظاهر آدما عوض شده ! 

همسایه های ما هم با لباس راحتی میان بیرون .. چون میدونن اون ساعتها آقایون نیستن ..

حتی یه روز نزدیکای ظهر بساط صبحونه وسط راهرو پهن کرده بودن !! 

روزی هم که دستگاه رسید ، با 3 تا مرد مشغول جابجایی بودم ( همسر ، بابا ، راننده وانت ) 

دیگه نمیدونم وقتی رسیدن بالا ، همسایه ها بیرون بودن یا نه ، فقط میدونم درب واحدشون باز بود .. 

بعدش عذاب وجدان گرفته بودم که کاش گفته بودم قراره مرد بیاد بالا و حواسشون باشه .. ولی همسر گفت لازم نیست ناراحت باشی ، خودشون باید مراقب باشن ، میخوان همو ببینن بر خونه همدیگه ، ینی چی میان بیرون زیرانداز پهن میکنن وسط راهرو !! 

دیدم درست میگه ، دیگه چیزی نگفتم .. 

 

حالا همه اینا رو گفتم که بگم امروز بعد از سه چهار ماه دارم میرم خونه خواهرم ( خونه مامانم که همو میدیدم دیگه خودمون رفت و آمد نمیکردیم ) موندم چطور برم بیرون اگه اونا باز بیرون باشن !!!

 

 

پ.ن 

_ باوجودیکه گفتم بهشون بخاطر کرونا نمیخوام دخترک با بچه ها بازی کنه ، اما دوقلوها که یکسال از دخترک بزرگتر هستن هربار ما رو میبینن درخواستشونو تکرار میکنن ، بعضی وقتا هم یهو زنگ واحدمونو میزنن 

اصلا این وضع شلوغیو نمیپسندم !!

 



ساره ::: چهارشنبه 100/2/29::: ساعت 10:9 صبح


>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 9
بازدید دیروز: 4
کل بازدید :21403
 
 > >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
ساره
اینجا .. این گوشه .. منم و دلم .. اگه چند ماه از تاریخ آخرین پستم گذشت و بروز نشدم دیگه ، حلالم کنین .
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<