سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نیکویی پرسش، نیمی از دانش است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

گوشه ای دنج برای من


یکم زودتر دخترک رو آوردم بیرون ، که توی پارک نزدیک کلاس یکم بازی کنه . 

منم هوای بیشتری به سرم بخوره ، از وقتی ساعت کلاسشو عوض کردم و افتاده عصرا کارم راحت تر شده ، اینجوری مجبور نیستم بخاطر گرمای هوا توی سالن زیر کولر بشینم و ناچارا پای صحبت بقیه مامانا بشینم .. گرچه همین عصرا هم همزمان با من یکی از اقوام پدری که خونش همین طرفاست ، بچه هاشو میاره کلاس و ما دیگه کنار هم زمانو سپری میکنیم . اما خداروشکر چون رفیق دوران کودکی خودمم بوده پیشش راحتم و مشکلی ندارم . 

یه وقتایی هم مثل امروز که بی حوصله ترینم ، واسه اینکه خلوت خودمو داشته باشم ، زودتر میام .. بعضی وقتا هم دیرتر میرم تا بازم دخترک بازی کنه .. 

راستش از همسر ناراحتم .. بابت همه چی .. ولی حس گفتنش نیست .. 

همون مشکلات همیشگی مثل افراط در سیگار کشیدن و گرفتن خرجی ما .. 

اونقدری هم باهاش دعوا کردم که شب تلافی کنه و بازم داستان داشته باشیم . 

پس مجبورم خودمو آماده کنم .. 

واسه همینه که بی حوصله ترینم .. 

درسته که اخلاقش نسبت به قبلترها خیلی خیلی بهتر شده .. ولی خب بهرحال آزارهای خودشو هم داره .. 

که البته درد من الان اینچیزا نیست .. درد من اینه که حتما باید کارم به کولی بازی بیفته تا بفهمه فلان کاری که انجام میده واقعا درست نیست !!!!!! 

زبون خوش و عزیزم قربونت برم و حتی کلام جدی هم روش تاثیر نداره .. انگار که اونا نقاب و نقش باشه ، اهمیتی نمیده ! در حالیکه نیست .. در حالیکه من واقعی هموناست .. 

ولی اون نمیشنوه ، نمی‌بینه .. 

و وقتی این روی من از سر عجز بالا میاد ، تازه میفهمه چقدر تحت فشارم بابت کارهاش !!! 

اونوقته که دیگه حال من بد شده .. خیلی بد .. 

تا ساعتها و حتی روزها هم ادامه داره .. و دوباره زمینه دلخوری و تلافی از طرف اون ایجاد میشه .. ! 

چرا واقعا ؟! 

 



ساره ::: یکشنبه 02/5/22::: ساعت 6:18 عصر


>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 28
بازدید دیروز: 53
کل بازدید :22215
 
 > >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
ساره
اینجا .. این گوشه .. منم و دلم .. اگه چند ماه از تاریخ آخرین پستم گذشت و بروز نشدم دیگه ، حلالم کنین .
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<