مادربزرگ وقتی زنگ میزنه ، آمار کل افراد و کل اتفاقات روز خانواده رو میگیره .. بعدم خودش آمار کل فامیلو میده خخخ
و معمولا نیم ساعتی طول میکشه این مکالمه !
بچه ها، خواهر و برادرش ، نزدیکان و دوستان صمیمی شامل این جریان میشن.
تازه سرش گرمه و بیکار نیست که اینقدر وقت میذاره ، وگرنه فکر میکنم کل شبانه روز رو باید پای تلفن میگذروند !
خودش میگه چون شرایط سر زدن به عزیزانشو نداره ، با همین تلفن جبرانش میکنه و از حالشون باخبر میشه که کمتر نگران بشه .
که درستم میگه و واقعا همینطوره بنده خدا ..
ولی خب بعضی وقتا ماها زیاد حوصله پای تلفن نشستنو نداریم دیگه .. یه وقتایی هم اتفاقاتی افتاده که صلاح هست اون متوجه نشه . برا همین از زیرش در میریم .
مامان که نمیتونه فرار کنه البته خخ
همیشه جواب میده و همیشه میشینه پای حرفای مادرش ..
ولی خاله زری چندتا یکی جواب میده ..
دایی ها هم مختصر و کوتاه سر و تهشو جمع میکنن...
خاله زینبم که نیست دیگه ..
با این حساب مامان تنها کسی هست که بیشتر وقت میذاره ..
حالا تصور کنین مامان نباشه و ما باشیم و تلفن زنگ بخوره و شماره مادربزرگ بیفته !!!
ینی هرکی از یه طرف فرار میکنه .. خخ
بیشتر هم بخاطر آمار دادنه که دم به تله نمیدیم ..
واسه همین بابا مجبور میشه جواب بده .. اگه هم خونه نباشه ، باز تا جایی که میشه ماها برنمیداریم ..
خوبیش اینه بابا تعارف نداره و خودشو مقید نمیکنه که پای حرفای مادربزرگ بشینه ، اونم میشناستش .. برا همین یکم که حرف زدن و اطلاعات اصلی رد و بدل شد ، بابا مکالمه رو تموم میکنه و خداحافظی میکنه .
اینا رو گفتم که بگم فعلا تا امروز تونستم فرار کنم ، ولی فردا و فرداها معلوم نیست ، چون مادربزرگ شاکی شده خخ...
بعداً نوشت : بالاخره گیر افتادم و باهاش حرف زدم . به بابا گفته بود گوشیو بده ساره
پ.ن ( بی ربط )
_ دارم مثلا با این چیزا خودمو سرگرم میکنم که یادم بره همسر عصری زنگ زده بود بگه نمیخوام کار کنم و قشنگ بره تو اعصابم !