سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند، شخص لعنت کننده دشنام دهنده، طعنه زنِ به مؤمنان، بد زبانِ ناسزاگوی و گدایِ سِمِج را دشمنمی دارد . [امام باقر علیه السلام]

گوشه ای دنج برای من


مستاجرمون نمیتونه مبلغ زیادی پول جور کنه .. 

از طرفی هم دوست داره بمونه .. 

بهمون گفته برین بگردین و خونه دلخواهتونو پیدا کنید و به من خبر بدین که چقدر هست مابه تفاوتش .. اگه تونستم پرداخت کنم که هیچ ، اگه نه ، جابجا میشم و تخلیه میکنم که بتونین با رهن بالاتر کارتونو راه بندازین .. 

اگه خونه رو الان بخوایم رهن بدیم قشنگ کمبود پولمون جبران میشه ولی  دلمون نمیاد که جوابشون کنیم .. 

به چند دلیل ...

هم اینکه خانواده خیلی خوب و بافرهنگ و امینی هستن .. 

هم خیلی خوب با خانواده همسر تعامل دارن و در واقع بهمدیگه اعتماد دارن ... 

و هم اینکه هرکاری میکنیم وجدانمون اجازه نمیده بنده خداها رو آواره کنیم بخاطر پول بیشتر .. 

و به لحاظ انسانی کار درستی نیست .. 

باوجودیکه وضع مالی خوبی دارن ، اما یکجا پس اندازی ندارن و هرسال بخاطر اجاره نشینی مقروض هستن .. 

بعدم از کجا معلوم فردا بتونیم یکی دیگه مثل این خانواده رو پیدا کنیم که پدر و مادر همسر احساس امنیت کنن کنارشون .. 

خلاصه اینکه امید زیادی به تامین پشتوانه مالی نداریم تا بتونیم خونه خوبی توی همین منطقه پیدا کنیم .. 

قیمت ها هم واقعا زیاد شده .. طرف همون خونه پارسالمون قشنگ 3 برابر شده !!!  

فعلا داریم میگردیم .. و دستمون سمت آسمون بلنده .. 

یه روزم که حرف برگشتن شد ، بلند بلند زدم زیر گریه و به همسر گفتم به هیچ عنوان نمیتونم برگردم اونجا و هرطور شده باید یه جای دیگه پیدا کنیم .. 

آره وسایلمون خراب میشه میدونم .. همین الانم شده .. 

هزینه بنگاه و اسباب کشی هم داریم ، میدونم .. 

کلی بدهکار هستیم امسال و جای وام گرفتن هم نداریم دیگه میدونم .. 

و سنگ بزرگ اینکه خونه پیدا نمیشه ، میدونم ..

ولی .. 

دلم هیچ جور راضی به برگشت نیست و دارم همه تلاشمو میکنم که به یاری خدا بتونیم جایی پیدا کنیم .. 

البته امسال کمی متفاوت تر .. 

از پشت سر همسر دارم حرکت میکنم و یا نهایت شونه به شونه ش .. 

و سعی نمیکنم جلو بزنم .. 

چون دیگه توان به دوش کشیدن این بار سنگینو به تنهایی ندارم واقعا ، همسر هم مثل قبل راکد و بی حرکت نیست و یکم میشه حرکتش داد .. 

و تا الان با هم پیش رفتیم .. 

گرچه هنوز یه جاهایی نقشم برجسته تر میشه و حتی اونشب مستاجرمونم متوجه شد همسر بدون من تصمیم گیری نمیکنه و احساس خیلی بدی بهم دست داد که انگار من شدم رئیس .. 

اما خب .. همینکه میبینم مثل قبل بیکار ننشسته و خودشم داره حرکت میکنه ، برام خیلی باارزش هست .. 

توکل بخدا .. 

محتاج دعای شما دوستانم .. 

 

 

 



ساره ::: شنبه 00/4/26::: ساعت 10:36 صبح


>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 14
بازدید دیروز: 53
کل بازدید :22201
 
 > >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
ساره
اینجا .. این گوشه .. منم و دلم .. اگه چند ماه از تاریخ آخرین پستم گذشت و بروز نشدم دیگه ، حلالم کنین .
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<