دیشب همراه با صدای زجه و التماس گریه زن همسایه و بچه هاش در مقابل مردشون ، اشک ریختم ، اونقدر این مرد اذیتشون کرد که گذشتم از سروصدای سرسامآور وقت و بی وقت بچه هاش..
بذار هرچی میخوان صدا بدن .. فقط کسی اذیتشون نکنه .. فوقش من اتاقمو عوض میکنم ، بالش میذارم روی گوشم و هرطوری هست صبوری میکنم تا بگذره ..