سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خدا در سپاس گفتن را بر بنده‏اى نمى‏گشاید حالى که در نعمت را به روى او ببندد ، و در دعا را بر روى او باز نمى‏کند و در پذیرفتن را بر وى فراز . و در توبه را به روى بنده نمى‏گشاید و در آمرزش را بر وى به‏بندد و استوار نماید . [نهج البلاغه]

گوشه ای دنج برای من


[نوشته ی رمز دار]  



ساره ::: سه شنبه 00/6/16::: ساعت 5:7 عصر


هرکی میگه ان شاءالله خودتون خونه دار شید ، لبخند میزنم .. لبخند تلخ .. 

 

پ.ن 

_ شنبه اسباب کشی کردیم .. خونه اما هنوز خیلی درهم برهمه .. فرش رو هم تازه دادیم قالیشویی و احتمالا حالا حالا ها باید این شلوغیو تحمل کنیم .. 

خونه خوبیه خداروشکر .. صبحمون با صدای بلبل همسایه شروع میشه و دیدن درخت نارنگی پربار گوشه حیاط .. 

آسمونش به قشنگی دو تا خونه قبلی نیست ، چون فرم پنجره هاش متفاوته .. ولی بازم زیباست .. 

هنوز یکم غریبی میکنم که زمان نیاز داره پذیرفتنم .. 

نمیدونم چرا خونه آپارتمانی بیشتر دوست دارم .. انگار حس امنیت بهتری دارم .. 

بهرحال هرچی که هست ساکن شدیم و قراره به شرط بقا یکسال مهمون اینجا باشیم .. 

تا خدا چه خواهد و چه پیش آید ..  

 



ساره ::: چهارشنبه 00/6/10::: ساعت 9:42 صبح


امروز موعد پرداخت پول و تحویل خونه ست .. 

و من اصلا حالم خوب نیست .. 

بابت رفتارهای دیشب همسر .. 

بابت تربیت غلط خانواده ، خصوصا پدرش .. 

بابت نفرینی که تا پشت زبونم میاد و برمیگرده .. 

بابت فکر به اجاره های پیش رو .. اونم با این اخلاق همسر .. 

بابت .. 

بابت همه چیز .. 

خونه آشفته ست .. هنوز کار داره .  

و من دستم به جمع کردن نمیره .. حتی اگه تا الان صاحبخونه پولو ریخته باشه بحساب که ریخته .. حتی اگه عصر اسباب کشی باشه ..

خدایا کمکم کن .. 

به خودت قسم دلم یاری نمیکنه برای بلند شدن و حرکت کردن .. 

از بنده تو آزرده خاطرم .. 

با پشیمون شدنشم حالم خوب نمیشه .. 

کمکم کن .. بخاطر دخترک که معصوم و بیگناهه...  کمکم کن .. 

 

بعدا نوشت 

احتمالا شنبه اسباب کشی داریم .. صاحبخونه ها یکی میگه تا تحویل نگیرم پول کامل نمیدم ، یکی دیگه میگه تا پول نرسه بدستم ، کلید نمیدم .. 

و ماییم و آخر هفته و .. 

دیگه بیخیال شدم .. حاضر نیستم تلاش کنم برای تموم کردن کار ، وگرنه میشه دوندگی کرد و همین امروز درستش کرد .. کار خودمه میدونم .. ولی از توان روحی من خارج دیگه وقتی انگیزه ای ندارم .. 

 

 

 



ساره ::: پنج شنبه 00/6/4::: ساعت 11:20 صبح


روزهای آخری هست که دارم آسمون قشنگ خدا رو از طبقه سوم ساختمون  میبینم .. 

روز و شب نداره .. همیشه قشنگه .. 

آبی به وسعت بی انتها همراه با ابرهای لطیف و سبک و روان در روز .. که اگه بارونی هم بشه اتحاد و یکدست شدنشونو به نمایش میذارن .. 

و ستاره های نورانی به همراه هلال  ماه در شب های مختلف .. و یا حتی در ساعتهای مختلف شب .. 

بچه بودم درک نکردم اینهمه زیبایی رو ...

بزرگتر هم که شدم زندگی پر هیاهوی جوانی با همه شلوغیهاش مانع میشد حواسم به بالای سرم باشه .. 

خونه پدری هم طبقه اول بود و دور تا دورش ساختمون های دو طبقه .. که هیچ وقت نمیشد آسمونو به خودی خود دید در اونجا .. 

بعد از ازدواجم هم همینطور .. خونه طبقه اول با ساختمون های بلند کنارش ...

اما .. 

اولین تجربه من از لمس این همه زیبایی توی اولین خونه بعد از جدایی از خانواده همسر بود .. همون روزی که دراز کشیده بودم گوشه سالن کنار دخترک و یهو از پشت پنجره بزرگ اونجا ، نگاهم به آسمون افتاد ... چقدر قشنگ بود !! 

ابرها بدون هیچ هیاهویی، آروم در حال حرکت بودن و آسمون صاف صاف زمینه ثابت این تصویر بود .. 

چقدر به دلم نشست .. 

تا حالا به این دقت آسمونو ندیده بودم .. 

تو هیچکدوم از خونه و آپارتمان دوست یا آشنا و فامیل هم که آسمون پیدا بود ،اینجوری توجه نکرده بودم !! 

حتی طبقه بالای خونه قبلی که اتفاقا پنجره‌های بزرگی هم داشت !! 

شب هم آسمون قشنگ بود .. 

گاهی که برای نماز صبح بیدار میشدم خودبخود میرفتم کنار پنجره و بیرونو تماشا میکردم .. 

ولی شبهای اینجا قشنگتره .. 

نمیدونم تاثیر جغرافیایی قرار گرفتن واحدها هست یا نه .. 

که توی این خونه چون جهت شمالی هست ، ماه رو بیشتر میبینم .. خصوصا وقت اذان صبح .. 

اصلا بعضی وقتا که در حال حرکت هستم و پرده ها کنار باشه ، یهو چشمم که به آسمون میفته ، سرجام می ایستم و فقط چند لحظه خیره ماه رو تماشا میکنم .. 

و هربار که این اتفاق میفته از خدا میخوام دوباره منو جایی ساکن کنه که آسمونشو همینقدر واضح ببینم .. 

حالا نمیدونم توی این خونه جدید بشه یا نه .. 

چون اینم طبقه اول هست و علاوه بر احاطه ساختمون های بلند دور و اطرافش، یکی از اتاق های خودمون هم سمت راستش و طبقه دوم ساختمون هم بالای سرش هست .. 

حیاطم که کوچولوئه و در کل دید زیادی وجود نداره به آسمون .. 

نهایتا بشه از پنجره اتاقهاش که فکر میکنم ارتفاعش بالاتر از قد ما هست، کمی بهتر آسمونو تماشا کرد ، البته اگه مشرف به پنجره خونه های دیگه و یا حتی طبقه بالا نباشه که در اون صورت باید کورشون کرد ههه .. 

بهرحال من هنوز وقت دارم از تماشای آسمون لذت ببرم و تحسین کنم چنین آفرینش زیباییو .. حتی اگه به اندازه چند روز باشه .. 

راستی .. 

نگفتم .. 

حیاط کوچولوی ما یه درخت وسط یه باغچه کوچیک مربعی شکل داره .. 

همونی که باعث شد همسر به یاد خونه قبلی بیفته .. 

و دیگه اگه آقای صاحبخونه اجازه بده ، خودم بهش رسیدگی میکنم ... خخ ( خونه درب از ساختمونه و صاحبخونه پارکینگشو سوئیت کرده و گویا هفته ای یکی دوبار سرمیزنه به اونجا ، این سوئیت دری هم توی حیاط ما داره که به گفته خودش پلمپ هست ، اما با اینحال اگه پول جور شد و کلید به ما رسید ، باید از بابت اون در مطمئن شیم. 

حالا رفت و آمدش به کنار ، میخوام به اون باغچه کاری نداشته باشه خخخخ) 

 

 



ساره ::: دوشنبه 00/6/1::: ساعت 12:13 صبح


خونه قولنامه شد ... 



ساره ::: جمعه 00/5/29::: ساعت 3:17 عصر

<   <<   26   27   28   29   30   >>   >

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 35
بازدید دیروز: 105
کل بازدید :22373
 
 > >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
ساره
اینجا .. این گوشه .. منم و دلم .. اگه چند ماه از تاریخ آخرین پستم گذشت و بروز نشدم دیگه ، حلالم کنین .
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<