میدونین چی جیگر آدمو آتیش میزنه ؟
اینکه توی آشپزخونه کسی کار کنی که خودش دیگه نیست ..
در کابینتهایی رو باز کنی که خودش تا چند روز قبلش ازشون ظرف و ظروف برمیداشته ..
بهت بگن لیوان بده و یادت بیاد خاله لیواناشو میذاشت توی کشو پایینی ...
و ..
و دنبال ظرف یا وسیله ای بگردی که خاله جاشو عوض کرده ..
آخ ..
بعد حالت که بد شه و نتونی کمک کنی ، ببینی بقیه واقعا دست تنها هستن و مجبور شی بخاطر روح خاله هم که شده با کلی اشک جمع شده توی چشمات روی پاهای بی جونت وایسی و ادامه بدی .. اونم در حالیکه هیچکس ازت انتظار نداره ..
سفر به سلامت مهربونم ..
خاله بهوش نیومد ..
دکترا جوابمون کردن ..
بعدا نوشت :
خاله رفت ... خاله رفت ..
خاله صبح که رفته اتاق عمل هنوز بیرون نیومده ..
عمل سخت و سنگین همتراز با عمل پیوند ..
خدایا خودت کمک کن ..
اللهم اشف کل مریض
پ.ن
_ عمل بالاخره ساعت 7 شب تموم شد ..
و الان خاله رو بردن بخش آی سی یو ..
خداروشکر یک خوانش گذشت ..
توکل بخدا ..