سفارش تبلیغ
صبا ویژن
همگان را به شتاب خواهانند و همگان مهلت جویانند ، و همه را وقتى معین نهاده‏اند و آنان درنگ مى‏کنند و از کار باز ایستاده‏اند . [نهج البلاغه]

گوشه ای دنج برای من


روزهای آخری هست که دارم آسمون قشنگ خدا رو از طبقه سوم ساختمون  میبینم .. 

روز و شب نداره .. همیشه قشنگه .. 

آبی به وسعت بی انتها همراه با ابرهای لطیف و سبک و روان در روز .. که اگه بارونی هم بشه اتحاد و یکدست شدنشونو به نمایش میذارن .. 

و ستاره های نورانی به همراه هلال  ماه در شب های مختلف .. و یا حتی در ساعتهای مختلف شب .. 

بچه بودم درک نکردم اینهمه زیبایی رو ...

بزرگتر هم که شدم زندگی پر هیاهوی جوانی با همه شلوغیهاش مانع میشد حواسم به بالای سرم باشه .. 

خونه پدری هم طبقه اول بود و دور تا دورش ساختمون های دو طبقه .. که هیچ وقت نمیشد آسمونو به خودی خود دید در اونجا .. 

بعد از ازدواجم هم همینطور .. خونه طبقه اول با ساختمون های بلند کنارش ...

اما .. 

اولین تجربه من از لمس این همه زیبایی توی اولین خونه بعد از جدایی از خانواده همسر بود .. همون روزی که دراز کشیده بودم گوشه سالن کنار دخترک و یهو از پشت پنجره بزرگ اونجا ، نگاهم به آسمون افتاد ... چقدر قشنگ بود !! 

ابرها بدون هیچ هیاهویی، آروم در حال حرکت بودن و آسمون صاف صاف زمینه ثابت این تصویر بود .. 

چقدر به دلم نشست .. 

تا حالا به این دقت آسمونو ندیده بودم .. 

تو هیچکدوم از خونه و آپارتمان دوست یا آشنا و فامیل هم که آسمون پیدا بود ،اینجوری توجه نکرده بودم !! 

حتی طبقه بالای خونه قبلی که اتفاقا پنجره‌های بزرگی هم داشت !! 

شب هم آسمون قشنگ بود .. 

گاهی که برای نماز صبح بیدار میشدم خودبخود میرفتم کنار پنجره و بیرونو تماشا میکردم .. 

ولی شبهای اینجا قشنگتره .. 

نمیدونم تاثیر جغرافیایی قرار گرفتن واحدها هست یا نه .. 

که توی این خونه چون جهت شمالی هست ، ماه رو بیشتر میبینم .. خصوصا وقت اذان صبح .. 

اصلا بعضی وقتا که در حال حرکت هستم و پرده ها کنار باشه ، یهو چشمم که به آسمون میفته ، سرجام می ایستم و فقط چند لحظه خیره ماه رو تماشا میکنم .. 

و هربار که این اتفاق میفته از خدا میخوام دوباره منو جایی ساکن کنه که آسمونشو همینقدر واضح ببینم .. 

حالا نمیدونم توی این خونه جدید بشه یا نه .. 

چون اینم طبقه اول هست و علاوه بر احاطه ساختمون های بلند دور و اطرافش، یکی از اتاق های خودمون هم سمت راستش و طبقه دوم ساختمون هم بالای سرش هست .. 

حیاطم که کوچولوئه و در کل دید زیادی وجود نداره به آسمون .. 

نهایتا بشه از پنجره اتاقهاش که فکر میکنم ارتفاعش بالاتر از قد ما هست، کمی بهتر آسمونو تماشا کرد ، البته اگه مشرف به پنجره خونه های دیگه و یا حتی طبقه بالا نباشه که در اون صورت باید کورشون کرد ههه .. 

بهرحال من هنوز وقت دارم از تماشای آسمون لذت ببرم و تحسین کنم چنین آفرینش زیباییو .. حتی اگه به اندازه چند روز باشه .. 

راستی .. 

نگفتم .. 

حیاط کوچولوی ما یه درخت وسط یه باغچه کوچیک مربعی شکل داره .. 

همونی که باعث شد همسر به یاد خونه قبلی بیفته .. 

و دیگه اگه آقای صاحبخونه اجازه بده ، خودم بهش رسیدگی میکنم ... خخ ( خونه درب از ساختمونه و صاحبخونه پارکینگشو سوئیت کرده و گویا هفته ای یکی دوبار سرمیزنه به اونجا ، این سوئیت دری هم توی حیاط ما داره که به گفته خودش پلمپ هست ، اما با اینحال اگه پول جور شد و کلید به ما رسید ، باید از بابت اون در مطمئن شیم. 

حالا رفت و آمدش به کنار ، میخوام به اون باغچه کاری نداشته باشه خخخخ) 

 

 



ساره ::: دوشنبه 100/6/1::: ساعت 12:13 صبح

<      1   2   3      

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 4
بازدید دیروز: 7
کل بازدید :20377
 
 > >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
ساره
اینجا .. این گوشه .. منم و دلم .. اگه چند ماه از تاریخ آخرین پستم گذشت و بروز نشدم دیگه ، حلالم کنین .
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<