سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که خود را پیشواى مردم سازد پیش از تعلیم دیگرى باید به ادب کردن خویش پردازد ، و پیش از آنکه به گفتار تعلیم فرماید باید به کردار ادب نماید ، و آن که خود را تعلیم دهد و ادب اندوزد ، شایسته‏تر به تعظیم است از آن که دیگرى را تعلیم دهد و ادب آموزد . [نهج البلاغه]

گوشه ای دنج برای من


چندتا آهنگ رو رد می‌کنه ، میرسه به یک آهنگ خاص .. گوش میده .. دوباره برای بعدی همین روال رو طی می‌کنه .. 

اون آهنگای خاص رو منم حفظ شدم دیگه .. همینطور همسر .. 

مرد همسایه رو میگم .. 

بنظر میرسه خانمش شاغل باشه فقط .. 

خانمشم سحر خیره و صبح روزای کاری تا 7 صبحانشو خورده و زده بیرون از خونه .. 

تنها پسرشونم معمولا با مامانش هماهنگه .. ( صداشون واضح و کامل میاد پایین ) 

شبا هم هردو زود میخوابن .. 

ولی مرد همسایه نه .. 

زمان خلوت فقط و فقط یک مجموعه خاص از آهنگ رو گوش میده ، اونم با صدای بلند .. 

حالا میخواد صبح زود باشه یا آخر شب .. 

اون پنجره لعنتی طبقه بالا که باز باشه ، همه صدا میپیچه توی اتاق خواب ما و همینطور سالن پایین .. 

خانواده همسایه آزاری نیستن .. ولی امان از وقتایی که زمان خواب ما با بیداری مرد همسایه یکی بشه .. 

بازم منم و فرار از اتاق خواب و پناه بردن به اتاق دخترک .. 

همسر اما بهتر کنار میاد .. و البته بیشتر فحش میده .. 

همسایه نمیدونه ما اذیت میشیم .. 

فرصتی هم پیش نمیاد بهشون بگیم .. 

چون خانمه مدام در حال رفت و آمده و خونه نمیمونه ..  و زیاد نمیبینمش .. هروقتم ببینیم ، داره با عجله میره..

ما هم نمی‌خوایم با آقا صحبت کنیم .. 

آهان مهمونم زیاد میاد واسشون و از اون خانواده های شلوغن .. ولی نهایتا شبا تا یک بیدارن و مثل همسایه قبلی شب بیداری ندارن .. 

روزای تعطیل هم معمولا نیستن .. 

تابستون که یک هفته در میون میومدن خونه کلا .. 

خلاصه که ماییم و داستان همسایه ها خخ 

 

 

 



ساره ::: یکشنبه 102/7/16::: ساعت 10:25 صبح


از وقتی آفهای همسر بیشتر شده ، ساعتهای بیشتری توی خونه ست و من فرصت خلوت کمی پیدا میکنم .

و دیگه دلخوش به ساعتهای حضور دخترک در مدرسه نیستم خخ 

یه جورایی سبک زندگیمون داره تغییر می‌کنه که خب انشالله اگه کار همسر دایمی بشه باید به فکر برنامه ریزی باشیم . 

توکل بخدا 

 



ساره ::: یکشنبه 102/7/16::: ساعت 9:47 صبح


_ پیک نیک رفتن یا مسافرت بدون همسر بهم نمیچسبه ( اینهمه شکایتشو میکنم اینجا ، درست نیست از خوبیهاش نگم بهرحال ) 

چون عشق جاده ست و اهل تفریح کردن ، کنارش خوش میگذره ..  شاید بعضی وقتا همونجا هم بدقلقی کنه ، ولی در کل خوش سفره .. کمک به حالمم هست که البته همه موهبتها بعد از استقلالمون بدست اومد خداروشکر

 

_____________________

 

_ بابای مهربونم جدیدا بی حوصله شده ! 

روز به روزم داره بیشتر میشه بی حوصلگیش 

خاله زری میگه داغهای پشت سرهم تو این یکی دوسال اینجوریش کرده .. 

میگه شماها چون خودتونم عزادار بودین و داخل ماجرا به اندازه ما که بیرون بودیم ، متوجه شرایط اون نمیشدین ...! 

درست میگه واقعا .. تازه بابا بجز عزیزانش ، تو این یکی دوسال چند تا رفقای درجه یکشو هم از دست داد .. 

بعد .. اخلاقی داره که دوست نداره زیاد راجع به این مسائل حرف بزنه ، گریه هاشم فقط تو مجلس عزاداری صاحب عزا هست و بیرون از اونجا خودداری می‌کنه به نوعی .. ما هم مراعاتشو میکنیم و جلوش زیاد حرف از عزیزانی که رفتن نمی‌زنیم .. 

ولی انگار دقیقا همین مسایل روش اثر گذاشته .. 

 

 

___________________

 

_ همکلاسی دوره دانشجوییم ، از یه شهر دیگه نقل مکان کرده اومده شهر ما واسه زندگی .. هنوز ندیدمش و نمی‌دونم ببینمش یا نه .. ( دوست های همشهری و نزدیک و صمیمیمو که چند ساله ندیدم اصلا ) 

ما دوست صمیمی نبودیم تو کلاس و خوابگاه .. فقط بعضی وقتا با هم از خودمون حرف می‌زدیم .. بعد از دانشگاه اما ارتباطمون قطع نشد و گاهیم تلفنی با هم حرف می‌زدیم .. دیگه اون موقع انگار نزدیک تر شدیم به هم .. ولی صمیمی آنچنانی هم نه .. 

الآنم شاید سالی یکبار یه پیام به هم بدیم .. 

ولی عجیب اینه که همیشه با هم راحتیم .. 

و همین راحتی باعث میشه خودم دوست داشته باشم ببینمش 

فعلا البته هردو گرفتاریم خخ 

 

______________________________________

 

_ فعلا کار همسر یکم بهتر شده ، نیروی جدید بهشون اضافه شده و کار خیلی متعادل تر شده .. همسر اما میگه این نیروی جدیده احتمالا نمیتونه اینجوری کار کنه و از همین الان داره به سرپرستمون میگه رو من حساب نکنید .. 

بهرحال موقتا راضیش کردن که بمونه بلکه خودش بخاطر آف هایی که بهش تعلق میگیره و فرصت استراحتش بیشتر میشه کوتاه بیاد و بمونه .. 

بیمه هم فعلا یکی در میون انگار داره رد میشه .. .

تا خدا چه خواهد و چه پیش آید .. 

 

 



ساره ::: جمعه 102/7/14::: ساعت 11:52 عصر


همسر امروز رفت پیش رئیسش ، باهاش حرف زده بود و ازش خواسته بود صادقانه بگه که قراره چی بشه و آیا به وعده هاشون عمل میکنن یا نه ؟!

گفت اگه بازم درست جواب ندن بهشون میگم تا آخر ماه تسویه میکنم . 

که گویا رئیسش گفته بود یک هفته صبر کنه ، شرایط بهتر میشه ، هم ساعت استراحت بیشتر میشه ، هم بیمه رد میشه . اما حقوق تغییری نمیکنه ، چون کار دست پیمانکار هست و قرارداد اونم با مافوق اوناست و عملا دستشون بسته  است برای بیشتر کردنش !

خدا کنه که حداقل به همین وعده ها عمل کنن واقعا .. 

اگه ساعت کاریش کمتر بشه و زمان استراحت بیشتر داشته باشه می‌تونه در کنارش یه کار پاره وقت سبک انجام بده .. کاش بشه .. 

رئیسش گفته بود اگه خواستی خودم واسه اون اوقاتت کار سراغ دارم ، که البته می‌دونم همسر پیگیر نمیشه .. 

اما همینکه خودش داره بهم میگه پاره وقت کار میکنم ، خوشحالم می‌کنه .. 

ینی میشه تا همیشه از این استرس و نگرانی بیرون بیام ؟! 

می‌دونم که اگه این تغییرات اتفاق بیفته همسر موندنی میشه ، چون کارشو دوست داره .. 

به دعاهای خیرتون نیاز دارم .. 



ساره ::: چهارشنبه 102/7/5::: ساعت 3:6 عصر


دست خودم نیست ، ناخواسته بخاطر حیای زیادی ، رفتارم سوءتفاهم ایجاد می‌کنه .. 

یه چیزی شبیه ( ببخشید) بیشعوری ! 

واقعا از این رفتارم ناراحتم .. 

خیلی ناراحتم ..



ساره ::: شنبه 102/7/1::: ساعت 12:22 صبح

<      1   2      

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 2
بازدید دیروز: 7
کل بازدید :20375
 
 > >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
ساره
اینجا .. این گوشه .. منم و دلم .. اگه چند ماه از تاریخ آخرین پستم گذشت و بروز نشدم دیگه ، حلالم کنین .
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<