سفارش تبلیغ
صبا ویژن
همنشینی دانشمندان عبادت است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

گوشه ای دنج برای من


ناراحتم .. و تا حدودی عصبانی 

و فقط دارم سعی میکنم خودمو کنترل کنم و به زمان اجازه بدم که بگذره تا ببینم بعد چی میشه .. 

امروز جلسه حضوری با معلم دخترک بود .. .

توجیه کرد و توضیح داد که نظم و انضباط لازمه و بالاخره بچه ها باید به نوشتن عادت کنن .. 

شخصا قانع نشدم ، اما پذیرفتم .. 

قانع نشدم چون این فقط تفکر معلم بود و هنوز اعتقاد دارم بیش از اندازه برای دخترکان کلاس دومی داره سخت میگیره .. 

چون می‌دونم درس همه چیز نیست و قرار نیست بزرگترین مسأله زندگی دخترکم باشه .. 

اینکه اولویت اولش پر استرس ترین مسأله ممکن باشه ، اصلا قابل قبول نیست .. 

بهرحال سکوت کردم ولی فقط در کلاس .. 

قبلش خودم در چت خصوصی با معلم حرف زده بودم و قاطعانه اما محترمانه گلایه کرده بودم بابت رفتار نادرستش .. 

چون با ویسهاش برای نماینده مامانا بهمون توهین کرده بود و قهر و ترک گروهشم شده بود نوعی تنبیه و درس گرفتن ما !!!!!!!!!!!!!

خیلی بهم برخورده بود ... خییییییلی .. 

بدون هیچ توضیحی ما رو توبیخ کرده بود .. 

منم نتونستم سکوت کنم و بهش پیام داده بودم .. و گفته بودم رفتار بالغانه این نیست که انجام داده و بعنوان یک مادر ناراحت شدم ! 

چندتایی مادر دیگه هم ناراحت شده بودن ولی اونا هم به همون روش قهر نیومدن جلسه ..‌‌‌‌‌

ولی من رفتم و وقتی اسم دخترمو در جمع مادرا خوند و با لبخند حریص گفت خوب شد شناختمت ، با خونسردی گفتم  من مشکلی ندارم و اومدم که حرف بزنم .. 

و گفتم شما وقتی ناراحت شدین از خواهش ما ( و نه اعتراض یا دخالت ) باید توی گروه میگفتین نه اینکه بدون هیچ حرفی خارج شین .. 

مادرا تایید کردن .. 

ولی... ولی ..ولی 

امان از ضعف و نبود عزت نفس .. 

اکثرا با خواهش و منت کشی فرصت دوباره از معلم خواستن و قول دادن توی هیچ مسیله ای دخالت نکنن!!!  

فقط چون معلم کاربرگ می‌فرستاد و چقدر بد بود که این دو روز نبود و نفرستاده بود !!!!! 

و بیشتر تعجب کردم وقتی دیدم معلم که حرف از نظم و سخت گیری میزنه ، مادرانی با قاطعیت تایید میکنن که آره دعواشون کنید .. باید یاد بگیرن و ... !!!!!!!!!!!! 

چرا واقعا ؟! 

این دختر شما احساس نداره ؟ 

اینقدر راحت میسپرینش به معلمی که متدش استبداده ؟!

که تربیتش کنه ؟! ( عین حرفاشون) 

ینی اینا توی خونه تربیت نشدن ؟! 

ینی قراره جامعه ترسناک بشه تا بچه تربیت شه ؟! 

متاسفم واقعا متاسفم..

بعد ما می‌خوایم جامعه مونو نظاممونو عوض کنیم !! 

با این آدما بهتره همین ته چاه باقی بمونیم ! 

امثال منی هم که حرف میزنن ، باید به جهت مصلحت بقیه سکوت کنن! چون  اونا قدرت ندارن در مقابل تنبیه معلم مقاومت کنن!!!  و به چالش بکشنش .. !! چون هنوز تو بچگی و دنیای پر استرسش باقی موندن !! 

اونم معلمی که خودش اعتراف کرده دبیر دبیرستان دخترانه بوده چندین سال !! 

و درک اینو نداره برای تدریس کودک 8 ساله صبوری و ملاطفت لازمه نه تحکمی که واسه دختر نوجوان استفاده میشه !! 

آره ناراحتم .. 

چون فکر میکردم حرفامو زدم و موضعمو مشخص کردم ، ولی بعد رفتنم ، معلم سرکلاس زمان سرمشق دادن تکلیف برای خونه ، جلوی جمع دختر منو خطاب کرده که آهای سارا خانم با شما هم هستم کامل انجام بده تکلیفتو !!!!! 

در حالیکه دخترکم هیییچ از این موضوع نمیدونست و همیشه هم تکالیفشو کامل انجام داده ولو با تاول زدن انگشتش .. و اونی که طرف حساب معلم بوده من بودم !! 

خشم دارم .. از این معلم کینه ای بیمار .. 

ولی منطقم میگه سکوت کنم .. 

به زمان بسپرم و ببینم بعد قرار هست چی بشه .. 

که اگه بازم تکرار شد ، اون موقع جدی تر اقدام کنم .. 

 

 

پ.ن 

- هیچی به اندازه حس حقارت دخترم زمانی که داشت واسم تعریف میکرد ناراحتم نکرد ! 

وقتی با بغض ازم پرسید مامان مگه تو به خانم معلم گفتی من مشق نمینویسم ؟

 

بعداً نوشت 

_ به نماینده مادرها پیام دادم و بهش گفتم چی شده .. ازش خواستم به روش خودش به معلم تذکر بده بچه رو وارد حاشیه نکنه و اگه مشکلی داره با خودم حرف بزنه . 

گفتم اینبار سکوت میکنم و می‌گذرم و چون خودتون گفتین من هستم و هر مشکلی باشه وساطتت میکنم ، میسپرمش بهتون و اعتماد میکنم . ( اعتماد هم دارم بهشون ، پارسالم نماینده بودن و همه راضی بودیم ازشون ) 

ولی اگه تکرار بشه ، دیگه مجبورم خودم برخورد کنم . 

بنده خدا قبول کرد و قرار شد صحبت کنه . 

تا ببینم چی پیش میاد و چی میشه .. 

امیدوارم همینجا تموم شه و کش دار نشه واقعا 

 

 

 

 

 



ساره ::: سه شنبه 102/7/18::: ساعت 3:24 عصر


واسه معلم دخترک توی گروه پیام دادیم که یکم کمتر تکلیف بگه ، گروه رو ترک کرد بدون هیچ حرفی !! 

والا هرچی فکر میکنم خواسته غیرمنطقی نداشتیم . 

دست دخترک تاول میزنه بس که باید بنویسه ، مچ دردم گرفته بچه ! 

ینی  روزانه فقط 4 تا 5 ساعت تکلیفش کار داره ! 

همراهی خودمون با املا گفتن هرروز و پیاده کردن کاربرگ در دفتر و کار کردن پرسش های درس فرداشم بکنار ! 

من که خونه دارم کلافه میشم ، چه برسه به مامانای شاغل ! 

الان اینکه مودبانه خواستیم کمترش کنه قهر کردن داره ؟



ساره ::: یکشنبه 102/7/16::: ساعت 8:6 عصر


چندتا آهنگ رو رد می‌کنه ، میرسه به یک آهنگ خاص .. گوش میده .. دوباره برای بعدی همین روال رو طی می‌کنه .. 

اون آهنگای خاص رو منم حفظ شدم دیگه .. همینطور همسر .. 

مرد همسایه رو میگم .. 

بنظر میرسه خانمش شاغل باشه فقط .. 

خانمشم سحر خیره و صبح روزای کاری تا 7 صبحانشو خورده و زده بیرون از خونه .. 

تنها پسرشونم معمولا با مامانش هماهنگه .. ( صداشون واضح و کامل میاد پایین ) 

شبا هم هردو زود میخوابن .. 

ولی مرد همسایه نه .. 

زمان خلوت فقط و فقط یک مجموعه خاص از آهنگ رو گوش میده ، اونم با صدای بلند .. 

حالا میخواد صبح زود باشه یا آخر شب .. 

اون پنجره لعنتی طبقه بالا که باز باشه ، همه صدا میپیچه توی اتاق خواب ما و همینطور سالن پایین .. 

خانواده همسایه آزاری نیستن .. ولی امان از وقتایی که زمان خواب ما با بیداری مرد همسایه یکی بشه .. 

بازم منم و فرار از اتاق خواب و پناه بردن به اتاق دخترک .. 

همسر اما بهتر کنار میاد .. و البته بیشتر فحش میده .. 

همسایه نمیدونه ما اذیت میشیم .. 

فرصتی هم پیش نمیاد بهشون بگیم .. 

چون خانمه مدام در حال رفت و آمده و خونه نمیمونه ..  و زیاد نمیبینمش .. هروقتم ببینیم ، داره با عجله میره..

ما هم نمی‌خوایم با آقا صحبت کنیم .. 

آهان مهمونم زیاد میاد واسشون و از اون خانواده های شلوغن .. ولی نهایتا شبا تا یک بیدارن و مثل همسایه قبلی شب بیداری ندارن .. 

روزای تعطیل هم معمولا نیستن .. 

تابستون که یک هفته در میون میومدن خونه کلا .. 

خلاصه که ماییم و داستان همسایه ها خخ 

 

 

 



ساره ::: یکشنبه 102/7/16::: ساعت 10:25 صبح


از وقتی آفهای همسر بیشتر شده ، ساعتهای بیشتری توی خونه ست و من فرصت خلوت کمی پیدا میکنم .

و دیگه دلخوش به ساعتهای حضور دخترک در مدرسه نیستم خخ 

یه جورایی سبک زندگیمون داره تغییر می‌کنه که خب انشالله اگه کار همسر دایمی بشه باید به فکر برنامه ریزی باشیم . 

توکل بخدا 

 



ساره ::: یکشنبه 102/7/16::: ساعت 9:47 صبح


_ پیک نیک رفتن یا مسافرت بدون همسر بهم نمیچسبه ( اینهمه شکایتشو میکنم اینجا ، درست نیست از خوبیهاش نگم بهرحال ) 

چون عشق جاده ست و اهل تفریح کردن ، کنارش خوش میگذره ..  شاید بعضی وقتا همونجا هم بدقلقی کنه ، ولی در کل خوش سفره .. کمک به حالمم هست که البته همه موهبتها بعد از استقلالمون بدست اومد خداروشکر

 

_____________________

 

_ بابای مهربونم جدیدا بی حوصله شده ! 

روز به روزم داره بیشتر میشه بی حوصلگیش 

خاله زری میگه داغهای پشت سرهم تو این یکی دوسال اینجوریش کرده .. 

میگه شماها چون خودتونم عزادار بودین و داخل ماجرا به اندازه ما که بیرون بودیم ، متوجه شرایط اون نمیشدین ...! 

درست میگه واقعا .. تازه بابا بجز عزیزانش ، تو این یکی دوسال چند تا رفقای درجه یکشو هم از دست داد .. 

بعد .. اخلاقی داره که دوست نداره زیاد راجع به این مسائل حرف بزنه ، گریه هاشم فقط تو مجلس عزاداری صاحب عزا هست و بیرون از اونجا خودداری می‌کنه به نوعی .. ما هم مراعاتشو میکنیم و جلوش زیاد حرف از عزیزانی که رفتن نمی‌زنیم .. 

ولی انگار دقیقا همین مسایل روش اثر گذاشته .. 

 

 

___________________

 

_ همکلاسی دوره دانشجوییم ، از یه شهر دیگه نقل مکان کرده اومده شهر ما واسه زندگی .. هنوز ندیدمش و نمی‌دونم ببینمش یا نه .. ( دوست های همشهری و نزدیک و صمیمیمو که چند ساله ندیدم اصلا ) 

ما دوست صمیمی نبودیم تو کلاس و خوابگاه .. فقط بعضی وقتا با هم از خودمون حرف می‌زدیم .. بعد از دانشگاه اما ارتباطمون قطع نشد و گاهیم تلفنی با هم حرف می‌زدیم .. دیگه اون موقع انگار نزدیک تر شدیم به هم .. ولی صمیمی آنچنانی هم نه .. 

الآنم شاید سالی یکبار یه پیام به هم بدیم .. 

ولی عجیب اینه که همیشه با هم راحتیم .. 

و همین راحتی باعث میشه خودم دوست داشته باشم ببینمش 

فعلا البته هردو گرفتاریم خخ 

 

______________________________________

 

_ فعلا کار همسر یکم بهتر شده ، نیروی جدید بهشون اضافه شده و کار خیلی متعادل تر شده .. همسر اما میگه این نیروی جدیده احتمالا نمیتونه اینجوری کار کنه و از همین الان داره به سرپرستمون میگه رو من حساب نکنید .. 

بهرحال موقتا راضیش کردن که بمونه بلکه خودش بخاطر آف هایی که بهش تعلق میگیره و فرصت استراحتش بیشتر میشه کوتاه بیاد و بمونه .. 

بیمه هم فعلا یکی در میون انگار داره رد میشه .. .

تا خدا چه خواهد و چه پیش آید .. 

 

 



ساره ::: جمعه 102/7/14::: ساعت 11:52 عصر

<      1   2   3   4   5   >>   >

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 3
بازدید دیروز: 7
کل بازدید :20376
 
 > >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
ساره
اینجا .. این گوشه .. منم و دلم .. اگه چند ماه از تاریخ آخرین پستم گذشت و بروز نشدم دیگه ، حلالم کنین .
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<