سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شکیبا پیروزى را از کف ندهد اگر چه روزگارانى بر او بگذرد . [نهج البلاغه]

گوشه ای دنج برای من


پاکبان محله ما حدود 50 سالی سن داره و با حوصله و تمیز هم کاراشو انجام میده ، قبلاً توجهی بهش نداشتم تا حدود دو ماه پیش ، بعضی وقتا که در حال رفت و آمد بودم متوجه می‌شدم که داره نگاهم می‌کنه ، منم دیگه شروع کردم به سلام و علیک کردن و اون جواب می داد .. 

تا اینکه یه روز وقتی سلام کردم و در حال گذر بودم یهو ازم پرسید خونه رو چقدر گذاشت روش صاحب خونه تون ؟ 

اولش تعجب کردم ، بعد با خودم گفتم خب حتما اینم بابا اینا رو میشناسه که خبر داره من کجا میشینم و صاحبخونم کیه .. دیگه برا همین جوابشو دادم و رفتم.. 

چند روز بعدش که خونه مامانم اینا ماجرا رو تعریف کردم ، مامان گفت آره این پاکبان قدیمی این منطقه هست و همه رو میشناسه .. و آدم خوبیه .. 

زنداداشم اما خندید و گفت نه مادر ، ساده نباشید ، این آدم هیزی هست، فضول محله هم هست . من که اصلا بهش سلامم نمیکنم ولی حتی همینجوری هم تا ته کوچه با نگاهش دنبالم می‌کنه .. 

همه خندیدیم ..

زنداداشم بعد به منم گفت محلش نده .. آدم جالبی نیست .. 

به حرفش فکر کردم و دیدم حرفش منطقیه .. حتی اگه مرد خوبی هم باشه ، نباید اینطوری به یکی زل بزنه تا مجبور شه سلام و علیک کنه .. و یا از خونه و زندگی آدم  بپرسه .. 

برا همین تصمیم گرفتم ندید بگیرمش که خودش بفهمه مایل نیستم باهاش مراوده داشته باشم . 

و از اون روز دیگه هربار باهاش مواجه شدم ، بی تفاوت از کنارش رد شدم و سلام نکردم . 

شاید ظاهراً کارم درست نباشه ، اما واقعا از روی غرور نیست.. و علاقه ای به درست شدن حاشیه ندارم .. 

اما خب حس خوبی هم ندارم بابت ندید گرفتنش ، چون خیلی خیلی به آدم نگاه می‌کنه و منتظره واکنش نشون بدی .. 

مثل امروز ... درست زمانی اومد رسید به خونه ما که سرویس دخترک اومده بود وسط کوچه و من طبق عادت برای خانم راننده  دست تکون دادم ، در حالیکه آقای پاکبان هم دقیقا جلوی روم ایستاده بود و زل زده بود بهم .. 

منم نگاهمو اصلا سمتش نچرخوندم و به کارم ادامه دادم و اون بعمد جارو بدست از جلوی صورتم رد شد خخ 

بعدشم که دخترک رفت ، من اومدم داخل و درو بستم .. 

چه حس بدیه واقعا .. 

اینکه بعمد نخوای ارتباط باشه و اون طرف بازم ادامه بده به رفتارش.. 

اونم یه آدم زحمتکش .. 

خب آدم عذاب وجدان میگیره .. 

بهرحال مجبورم به همین رویه پیش برم .. بهرحال مشکل از رفتار و شخصیت اون هست و منم که بی حوصله تر از این حرفام که به دید خوب ببینم و ازش بگذرم .. 

 

 

 



ساره ::: یکشنبه 101/10/18::: ساعت 1:0 عصر


>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 13
بازدید دیروز: 2
کل بازدید :20211
 
 > >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
ساره
اینجا .. این گوشه .. منم و دلم .. اگه چند ماه از تاریخ آخرین پستم گذشت و بروز نشدم دیگه ، حلالم کنین .
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<